آنیلآنیل، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات آنیل و رادین

AniL& Radin👶🏻👧🏻💙💚💛🧡❤️💜💖

جشن تولد دوباره دو سالگی آنیل

12 آذر ماه 94 عمو و زن عمو و عمه های آنیل جون در مراغه جشن تولدی دوباره (از نوع سورپرایز!) برای آنیل خانم برپا کردن و  به آنیل هم که عاشقه به قول خودش نای نای و کیک تولد و بادکنک و ....  هست خوب خوش گذشت. از رفتارهای جالب آنیل خانم این بود که چون می دید عروسکهاش رو وقتی با دست بهشون ضربه میزنیم ترانه می خونن هرچقدر خودش با دستش به عروسک ضربه زد دید که نمی خونه گذاشت زمین با پا بهش میزد تا بخونه... .     ...
17 آذر 1394

جشن تولد دو سالگی آنیل

7 آدر 94 دومین سالگرد تولد عشقمون آنیل بود. امسال دخترمون بزرگتر شده و حسابی از جشنی که براش گرفتیم ذوق کرد. خودش می خوند   تولد  تولد   آنیل  جون . آتلیه که رفتیم علیرغم تصوری که داشتیم آنیل خانم چنان همکاری رو کرد برای ژستهایی که عکاس پیشنهاد میداد که تعجب کردیم. عروسک خرسی خودش رو بهش لی سی میگه با خودش برده بود و و تو اکثر عکسها با خودش داره. خاطره ای که از این تولد خیلی جالبتر بود:   آنیل به محض اینکه باباش شمع رو روشن میکرد فوتش میکرد و لحظه ای هم اجازه نمیداد که عکس یا فیلم بگیریم و از این کارش خیلی ذوق میکرد. با انگشتهای نازش هم حساب کیک رو بخوبی رسید!          ...
10 آذر 1394

جشن تولد یک سالگی آنیل

آنیل جون، دختر عزیزم خاطره اولین سالگرد تولدت رو الان که دومین تولدت رو هم گرفتیم می نویسم. چون پارسال وبلاگت رو طراحی نکرده بودم؛ اون موقع تبریز بودیم و بابای مهربونت کیک تولدت رو که تصویری بود و عکس خوشگلت رو کیک بود از قنادی حاج عرب که از همکارهای بابات تو شرکت نفت هستن سفارش  داده بود. از دیدن خاله فرحناز اینا خیلی خوشحال بودی و  با بادکنکها بازی میکردی و چون اون موقع بابات تازه از اردبیل رسیده بود از بغلش پایین نمی اومدی.   عکسهای آنیل  عزیزم تا قبل از یک سالگی:           ...
10 آذر 1394

اولین مسافرت آنیل خانم به مشهد مقدس

تاریخ 1394/06/14 بلیط هواپیمای ایرتور از تبریز به مشهد داشتیم ساعت پرواز 5:30 عصر بود. حدود ساعت 10:30 صبح شنبه از اردبیل رفتیم تبریز خونه خاله ی آنیل. آنیل که عاشق خاله اش و ساناز و علی هست از رفتن به خونه ی اونا خیلی خوشحال بود. بعد از نهار رفتیم فرودگاه و با یک ساعت تاخیر هواپیما ساعت 20:30 رسیدم به مشهد مقدس.  آنیل خانم که تغییر و تحول رو خیلی دوست داره هر جا میرفتیم خوشحال و با شیطنت زیاد دنبال بازی و شلوغ کاری های خودش بود.  رفتیم هتل و شام و استراحت و صبح که شد  رفتیم حرم امام رضا(ع).. آنیل از دیدن حرم با صحن های بزرگ و همچنین داخل حرم مطهر حسابی ذوق میکرد و می دوید اینور و اونور. هر جا که پله ها رو میدید از اونا می...
3 آذر 1394

19 ماهگی آنیل جون

امروز 1394/04/07 نوزده ماهه که خدای بزرگ فرشته کوچولو و مهربون مارو بهمون هدیه داده. آنیل نازم، تو این مدت هر وقت که بهت نگاه میکنم خدا رو شکر میکنم که فرشته ناز و مهربونی مثل تو رو به ما داد. همیشه با همه رفتارهات و کارهات مارو شاد میکنی تازه یاد گرفتی با ایما و اشاره جواب میدی. وقتی بابات ازت می پرسه : آنیل....؟ تو دختر نازه بابایی. ..؟با چشمهای ناز و حرکت سرت تایید میکنی.... .وقتی بهت میگیم خوابت نمیاد. ..؟ ابروهاتو می بری بالا.  عاشقه خودت و همه کارهات هستیم دخترک ناز و شیطون، الهه ناز مامان و بابا. امروز بعد اینکه از اداره برگردم برای نوزده ماهه شدنت کیک درست میکنم الهی با خوشی و سلامتی بزرگ شی و 120 ساله بشی.  ...
7 تير 1394

آنیل خانم و رفتارهای جدید

سلام دختر عزیزم.  1394/04/06 تو رفتی مهد کودک. اسم مهد کودکت ارمغان دانشه. خوشبختانه مربی مهربونتو که اسمش رفعت خانومه دوستش داری، همیشه یا نشستی بغلش یا اینکه روبروش نشستی و داری باهاش بازی میکنی.  دخترک نازم روز به روز رفتارها و کارهای جالبتر و شیرین تری از خودت نشون میدی. یه مکعب بازی با اشکال هندسی داری که از دوماه پیش یعنی از موقعی که هنوز 17 ماهت هم نشده بود یاد گرفتی چطور با اون بازی کنی و جای همه اشکال هندسی رو بر روی مکعب، خودت پیدا میکردی و من و بابات هم خیلی خوشحال می شدیم.  عزیزک بانمکم یکی از شیرین کاری های تو اینه که هر موقع میخوایم برای گردش از خونه بریم بیرون، میری اتاقت و یک یا چند تا از اسباب بازیهاتو ب...
5 تير 1394