آنیلآنیل، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات آنیل و رادین

AniL& Radin👶🏻👧🏻💙💚💛🧡❤️💜💖

مراغه

امروز ۲۰ اردیبهشت ۹۹ امیر برگشت اردبیل و من و آنیل موندیم خونه آقاجون، من و آنیل خیلی دوست دارم این شرایط رو و خیلی خوش میگذره بهمون، قراره ما هم دوشنبه برگردیم خونه مون. اینا از اون روزهایی هستن که ما همیشه دلمون می خواد❤       ...
20 ارديبهشت 1399

Favorite song🎶

Anil's favorite song is supergirl Singer :Reamonn You can tell by the way She walks that she's my girl You can tell by the way She talks, she rules the world You can see in her eyes that no one is her Chi She's my girl, my supergirl     ترجمه: آهنگ مورد علاقه آنیل : دختر فوق العاده خواننده: ریمون معنی فارسی ترانه: به هر حال تو می تونی بگی اون دخترِ منه که داره راه میره به هر حال تو می تونی بگی اون حرف میزنه، اون دنیا رو فرمانروایی می کنه تو می تونی تو چشمهاش ببینی که هیچکس انرژی حیات اون نیست اون دخترِ منه، دختر فوق العاده ی منه     ...
14 ارديبهشت 1399

گربه سیاه

(در ادامه ی خاطره ی قبلی) بالاخره دیروز ۷ اردیبهشت ۹۹ که رفته بودم اداره، خونه که رسیدم آنیل یه کم ، کم حوصله به نظرم اومد گفتم سورپرایز دلت می خواد؟ خیلی خوشحال شد و فوری چشمهاشو بست و دستهاشو آورد جلو، گفتم نه فعلا چشماتو وا کن، برگشتم و از ماشین لباس گربه سیاه که براش گرفته بودم رو آوردم، خیلی با هیجان تحویل گرفت و کادو رو باز کرد خیلی ذوق کرده بود وقتی لباس رو دید گفت اِاِ ، ایییین! حتما میله هم نداره! 🙁 منتظر بقیه سورپرایزهای من باشید🥴🥴🥴       ...
8 ارديبهشت 1399

دختر کفشدوزکی و گربه سیاه

اینروزها که دیگه تقریبا میشه گفت قید اداره رو زدیم و آنیل هم از خدا خواسته به این شرایط عادت کرده و نمی تونه قبول کنه حتی هر از گاهی برم اداره، دیروز که مجبور بودم برم اداره موقع برگشتن رفتم و برای آنیل لباس دخترکفشدوزکی و گربه سیاه رو گرفتم، خونه که رسیدم لباس گربه سیاه رو گذاشتم موند تو ماشین برای یه وقت دیگه و مثلا سورپرایز دیگه و لباس دختر کفشدوزکی رو بردم، آنیل که عاشق سورپرایزه گفتم چشماتو ببند اونم خیلی خوشحال چشمهاشو بست و دستاشو آورد جلو، هدیه شو دادم دستش، با خوشحالی باز کرد و موقع باز کردن همش میگفت چیه پاو پاتروله، السا و آناست و ... ، تا اینکه باز کرد و گفت وااای لباس لیدی باگ، تا اینجاش میشه گفت که خوب بود 😉 عجله داشت ک...
24 فروردين 1399
7781 19 14 ادامه مطلب

جشن تولد آقاجون🎂

۲۰ فروردین ۹۹، تولد آقاجون بود، هر سال تو این روز شام رو کبابی بناب مهمون آجونیم، امسال یه جشن تولد آنلاین گرفتیم، ویدیو کال از طریق واتساپ، آنیل و ساناز و علیسان هر کدوم برای آقاجون موسیقی تولدت مبارک رو که آنیل از اردبیل با بلز، ساناز از تبریز با ویولون و علیسان از ارومیه با ویولون سل نواختند🎵🎹🎻، آقا جون و مامانی هم که مراغه هستن💚💚 خدا رو شکر که آقاجون و مامانی خیلی خوشحال شدند و تو این روزهایی که واقعا دلمون برای هم خیلی تنگ‌شده غنیمت بود🥳   ...
22 فروردين 1399

اولین دندونِ لق🦷

امروز ۱۶ فروردین ماه ۹۹، صبح موقع صبحونه، آنیل متوجه شد که دندونش لق شده 🥰🦷 من و بابا امیر و آنیل خیلی خوشحال شدیم و آنیل برای این خبر خوب، جایزه پهباد و یا ربات می خواد 🤩 از صبح همش منو نگاه میکنه و بعضی وقتها از من می پرسه دیگه به دندون من خوشحال نیستی؟! میگم چرا، خیلی خوشحالم، میگه پس چرا دیگه لبخند نمی زنی😊 خاطره ش رو براش خوندم میگه نظرم عوض شد جایزه لباس لیدی باگ و گربه سیاه رو می خوام 🐞 منم بهش پیشنهاد دادم برای هر دندونت که تازه دربیاد یه جایزه، که البته پیشنهاد شگفت انگیزی بود برای آنیل 😍    
16 فروردين 1399

سوال های جالبِ آنیل

امروز آنیل از من می پرسه کیا بادیگارد دارن؟ منم گفتم آدمای مهم! آنیلم میگه ما آدم مهم نیستیم؟!!!🤦‍♀️😂 و بیشتر وقتها من آنیل رو " نیل"  صدا می کنم، از من می پرسه نیل یعنی چی؟  منم گفتم طولانی ترین رود جهان، مقدمه ای شد کمی درمورد داستان حضرت موسی براش تعریف کردم که مادرش وقتی حضرت موسی تازه متولد شده بود او را داخل سبد به رود نیل انداخت و ... . آنیل هم خیلی ذوق کرد و معنی موسی رو که یعنی از آب گرفته شده، و همچنین معنی معجزه رو یاد گرفت. بعد اصرار داشت که باز هم براش از معجزه پیامبرها تعریف کنم، منم براش معجزه حضرت عیسی رو که بعد از متولد شدن در گهواره حرف زده بودن رو تعریف کردم و آنیل ه...
12 فروردين 1399