آنیلآنیل، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 3 سال و 16 روز سن داره

خاطرات آنیل و رادین

AniL& Radin👶🏻👧🏻💙💚💛🧡❤️💜💖

خوش بحال روزگار...

1396/1/14 13:30
نویسنده : مامان آنیل
252 بازدید
اشتراک گذاری

سلامی گرم و صمیمی  به دختره گلم تو ساله جدید. امیدورام سالی سرشار از شادی و عشق و سلامتی باشه.  قلبماچقلبماچ

 

و اما خاطرات ما در نوروز سال 96:

28 اسفند 95 بود ؛  و از اونجا که آخره سال بود و کارهای امور مالی اداره مهم و حساس، بنابراین اداره بودم و  پشت میزم نشسته بودم که رییس امور اداری و رفاه اداره مون اومد و گفت که هتل تابران مشهد رو رزرو کنم براتون؟! و منم بعد از مشورت با امیر مهربونم ، قبول کردم و این عید رو رفتیم مشهد که شکر خدا خیلی عالی بود و خوش گذشت... . عصر همراه با امیر جون لباسها و وسایل مورد نیازمون رو جمع کردیم و 

 

.صبح روز یکشنبه 29 اسفند از مسیر خلخال رفتیم تهران و بعد شب رو رفتیم سمنان هتل قدس. این هتل رو قبلا هم موقع رفتن به مشهد رفته بودیم. 

 

 

 

صبح روز 30 اسفند ماه بعد از صبحونه از هتل خارج شدیم تو  مسیر  تو شهر دامغان  چن تا عکس کنار تزیینات نوروزی شهر  گرفتیم :آنیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آنیل

 

 

 

 

 

لحظه ی سال تحویل هم که نزدیک ساعت 2 ظهر بود و ما تو شهر میامی بودیم. بعد از نهار  و جلوی رستوران که تازه سوار ماشین شده بودیم سال نو تحویل شد  قلبماچقلب

 

عصر هم رسیدیم مشهد که آجون و مامان که قبل از ما و با هواپیما  رفته بودن اونجا منتظر ما بودن. از دیدنشون خیلی خوشحال شدیم . هتل دیگه ای رو رزرو کرده بودن ،آنیل  خانم  هم که ماشالله همه ی  مسیر رو تو خواب گذرونده بود بیدار شده بود و از دیدن آجون و ماملنی حسابی خوشحال شده بود.

 

 قلب

 

 

از سی ام اسفند تا پنجم  فروردین ماه رو تو مشهد بودیم . آنیل عزیزم، نازه بابا و  مامان تو حرم نماز خوندی! تو نماز جماعت مهر همه رو جمع می  کردی!!خنده و با مهرها بازی می کردی !!خنده

 

 

 

 

 

 

آفرین به دختره گلم که اصلا تو این مسافرت اذیت نکردی چه از لحاظ  زیارت ، گردش ، غذا خوردن که خوشبختانه غذای مورد علاقه ات کبابه، و این کار مارو راحت کرده بود! چشمک و چه از نظر استراحت.... .خوابگاوچرانلبخندتشویق

 

 

 

فقط همه جا دنبال شهر بازی بودی و هر جا سرسره و اینا می دیدی می پرسیدی: چرا منو نمی بری اونجا؟! آخه چرا نمی بری؟ ها؟!سوالقهر

 

رفته بودیم باغ وحش وکیل آباد، و من و بابات به خیاله اینکه جنابعالی از دیدن حیوونهایی که همیشه تو کتاب اسمهاشونو می گی و تو کارتونها می بینی، خوشحال خواهی شد، حیوونهای مختلف رو بهت نشون 

 می دادیم و تو با مهربونی و لبخند می گفتی: خوب باشه حالا بریم شهر بازی! خنده  

 

 

 

 

 

 

 

آنیلآنیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آنیل

 

 

 

 

 

 

آنیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آنیل

 

 

صبح روز پنجم فروردین 96  با آجون و مامانی خداحافظی کردیم( ساعت بلیط پرواز آجون و مامانی 2 ظهر بود) و به قصد قم حرکت کردیم و عصر رسیدیم قم رفتیم هتل زرین. آنیل خانم هم که می پرسید اینجا هتل کیه؟ گفتم هتل ما، گفت آفرین! چقدر هتل داریم ما!!خندهقلب

 

 

صبح  رفتیم زیارت حضرت معصومه و بعد از زیارت رفتیم مسجد مقدس جمکران :

 

 

 

 

 

آنیل در حرم حضرت معصومه

 

 

آنیل در جمکران

 

 

 

 

قلب

پسندها (1)

نظرات (0)