عید نوروز 95
دختر نازم فرارسیدن عید نوروز و سال نو رو تبریک میگم و یک دنیا سلامتی و شادی و موفقیت روزافزون رو در تمام مراحل زندگی بهاریت از درگاه خداوند منان طلب می کنم.
امسال هم روزهای اول نوروز رو رفتیم مراغه و دیدن خانواده و اقوام. آنیل خانم هم مثل ما و مثل همیشه از دیدنشون خیلی خوشحال شد.
خونه ی آجون و مامانی، آنیل بیشتر از همه با آجون بازی می کردو از بغلش پایین نمی اومد . آجون رفته بود سر گاوصندوق و حساب و کتاب نمایشگاه رو می کرد رفتم دیدم آنیل خانم با زور خودش رو بین گاوصندوق و کیف و دفتر آجون جا کرده و اونجا دراز کشیده داره نقاشی می کشه! بعدشم نقاشیشو میگیره جلوی چشم آجون و می گه: ببین چشم چشم دو ابیووو (ابرو)!
خونه ی بابا بزرگ و آنا هم آنیل خانم بیشتر از همه با عموش بازی می کنه. عمو خونه ی آنا اینا باشه یا خونه خودشون آنیل همیشه همراه و البته بغلشه، گاهاً که عموی آنیل برای بدرقه مهمون و بخاطر سردی هوا مجبور می شد آنیل رو بده به من، تا برگرده آنیل قهر میشد! (قهر شدنشم که: سرش رو میندازه پایین، اخم می کنه و اصلا هیچی نمیگه...).
جمعه 6 فروردین برگشتیم اردبیل، فرداشم اداره نرفتیم و رفتیم آستارا که خیلی خوش گذشت. آنیل خانم دیگه خوب یاد گرفته که تو بازار چه چیزایی رو برای خودش انتخاب کنه و بره جلوی اونا واسته و بگه: اینووو! اینو می خوام! اینو بخریم! بعدش هم کنار دریا و آب بازی و جمع کردن صدف و بازی کردن با شن های ساحل که شور و شوق و شادی دختر نازمون برامون واقعاً تماشایی بود
حالا مونده برنامه ی تعطیلات آخر هفته و 13 بدر که از بین به قوله معروف گزینه های روی میز! موندیم کدوم برنامه رو انتخاب کنیم تا خوب خوش بگذره... .