واکسن آنیل خانم
بالاخره آنیل عزیزم بعد از شش روز بیماری خدا رو شکر حالش خوب شد و دیگه غذا می تونست بخوره و من و امیر خیلی خوشحال می شدیم. و حالا دیگه نوبت واکسن 18 ماهگیت بود آنیل جون! !!
دوشنبه 09/ 03 / 1394 آنیل نازم رو بردیم بهداشت برای واکسن و از اونجاکه این چند روزه شاهزاده خانم ما دو سه بار با دکتر و آمپول سروکار داشت حس ششم بهش گفته بود برنامه از چه قراره! از دم در بهداشت منو برمیگردوند به سمت در تا برگردیم وقتی داخل اتاق رفتیم عصبانی و با ترس نگاه میکرد. وقتی واکسن اون یکی بچه هارو میزدن آنیل جون من گریه میکرد. سه تا واکسن خودشم زدیم و برگشتیم. خوشبختانه کم گریه کرد! بعد از نهار یک روز هم که مرخصی گرفته بودم و فرداش هم که نیمه شعبان بود رفتیم مراغه تا حال و هوای دختر گلم عوض بشه. اونجا درسته کمی تب کرد و پاش ورم کرده بود ولی در حالت کلی خوشحال و سرحال بنظر می اومد و از این بابت خیلی خوشحال بودیم. وقتی از مراغه برگشتیم خاله خدیجه ی آنیل خانم سرعین بودن شام با اونا رفتیم بیرون و آنیل خانم گل اصلا مارو اذیت نکرد ، با پسر خاله های مهربونش علیسان و نیکان بازی کرد بعد تو رستوران شامشو خورد و رفت بغل بابا جونش کمی قدم زدیم و برگشتیم. خاله خدیجه هم آنیل خانم مودب و باهوش رو تعریف میکرد.
امیدوارم دختر گلم همیشه سالم باشه و من و باباشو همیشه مثل الانش خوشحال و سربلند کنه.