آنیلآنیل، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
رادینرادین، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات آنیل و رادین

AniL& Radin👶🏻👧🏻💙💚💛🧡❤️💜💖

دکلمه خوانی آنیل نازم

 9 بهمن ۱۴۰۱ در مراسم جشن تکلیفی که اداره من برای تمام بچه های همکاران که به سن تکلیف رسیده اند برگزار کرده بود، آنیل دکلمه خیلی زیبایی رو خوند.🌸 ای نهال گلستان ایمان، سلام خدا برتو آیا بوی بهار را در فضای پر عطر زندگی جدیدت حس می کنی؟ آیا می دانی که از امروز زندگی برای تو رنگ دیگری دارد؟ و تو را به تلاش بیشتر برای رسیدن به رضایت خداوند بزرگ دعوت می کند؟ پس تو ای خوب تر از برگ گل در بهاران، ای نونهال تازه روییده در باغ ایمان، بشنو فرمان خدا را که با تو سخن می گوید. ای نوجوان ایمانی، بر تو مبارک باد این دوران، تو از امروز پای در راهی می نهی که بزرگترین و خوبترین انسانهای روی زمین ازآن گذشته اند. آیا حس می...
17 بهمن 1401

دی ماه ۱۴۰۱

صحبتهای خواهر برادری آنیل و‌ رادین در  راه مراغه ۱۵ دی ماه: المپیک درون مدرسه ای مدرسه سما دی ماه ۱۴۰۱ در تصویر به ترتیب از چپ به راست: آنیل و سلنا و تورکان منتخبین رشته طناب زنی:  ...
17 دی 1401

آذر ۱۴۰۱

امروز اول آذر ۱۴۰۱ آذر ماه، ماه آنیل جونم🥰 شش روز مونده تا تولد آنیلم😘 به قوله کامبیز کاملیا بریم که رفته باشیم 😂 ...
1 آذر 1401

روز دانش آموز

سیزده آبان ۱۴۰۱: طبق معمول پروژه شکست خورده من و امیر برای غافلگیری آنیل شیطون: اینبار هم مثلا خواستیم آنیل شیطون بلا رو برای جشن روز دانش آموز غافلگیر کنیم، رفتیم بیرون کمی دورتر از قنادی پارک کردیم امیر گفت برم عابر بانک کار دارم ، آنیل هم همش سوال میپرسید بابا کجا رفت و …  تو‌مانیتور ماشین پازل رو زدم اومد تا آنیل از کنجکاوی دست ورداره اونم که بی تاثیر بود. منم یواشکی صندوق عقب ماشین رو باز کرده بودم که امیر کیک رو آوردنی بذاره صندوق، یهو آنیل گفت عه این چیه دیگه بابا گفت برای رادین شیر خریدم میگه پس چرا تو قوطی یه کیکه! بابا گفت دم‌دستش بود گذاشت تو اون چون تعدادش زیاده!  یهو دیدیم آنیل میگه...
1 آذر 1401

تولد بابا امیر

۱۵ مهر ماه ۱۴۰۱ تولد ۴۳ سالگی بابا امیر جون: آنیل که عاشق سورپرایزه تصمیم گرفتیم بابا که اداره ست بریم کیک بخریم غافلگیرش کنیم. اول رفتیم ملودی آنیل کیکهاش رو نپسندید رفتیم آیلار خوشبختانه کیکی پسندیده شد و گرفتیم گذاشتیم پشت ماشین، رفتیم دنبال بابا. همه چیز طبق برنامه پیش می رفت ما هم یه کم دیر کرده بودیم بابا هم!  بعد گفتیم شام بریم فست فود دومینو، بابا هم قبول کرد رفتیم بعد اینکه نشستیم و سفارش هم دادیم آنیل گفت عروسکم مونده تو ماشین! امیر گفت من برم بیارم ولی آنیل گفت با مامان میرم، رفتیم و کیک رو آوردیم، به امیر گفتیم چشم‌ها بسته وقتی چشماشو باز کرد کیک رو دید و فهمید تولدشه خیلییی خوشحال شد، از بهترین سورپرایز...
1 آذر 1401

اولین کنار دریای آنیل با رادین

۱۸ شهریور ۱۴۰۱ روز جمعه همگی با هم رفتیم کنار دریا، ساحل لوندویل، که دو سال بود که نرفته بودیم. آخرین باری که رفتیم هنوز آقا رادین تشریف نیاورده بود، آنیل لیوان یکبار مصرف رو پر شن می کرد و مثل قالب خالی‌شون میکرد و باهاشون قلعه درست میکرد. این سری با داداش کوچولوش این کار رو انجام میداد، رادین هم کمکش می کرد هر موقع آنیل میگفت با ملاقه آب میریخت. رادین عاشق کارهایی هست که آنیل انجام میده. به آب بازی هم که میگه آب بادی، به توپ بازی میگه دوپ بادی، به اونجا میگه اوندا. وقتی سرش میخوره جایی سرش رو ماساژ میده و اونجایی که خورده رو آک میکنه میگه آچ آچ. هر شب مثل آنیل مسواک میزنه. یه بار که با هم تو‌پارک بودیم و آنیل داشت با ...
20 شهريور 1401

روز دختر مبارک

دختره منه اونی که مثل قنده… عشقه منه، وقتی برام می خنده عزیز و دلبرم باش چراغ خونه ی منی بیا تاج سرم باش عزیز جون مادر، عشق خود بابایی درد و بلات به جونم زنده باشی الهی… آنیل نازم روزت مبارک❤️ برات اینترنتی از ترکیه ۴ تا گل سر به شکل پروانه سفارش داده بودم که امروز رسید دستمون، زدی به موهات و‌رفتیم تا کیک بخریم شانسا” تو قنادی تا رفتیم سمت کیک ها دیدیم روشون پروانه گذاشتن🦋🦋🦋🦋😍😍😍😍 ...
12 خرداد 1401